غرق فکرش بودم، ترمزم نگرفت، زدم، یه جاش بم گیر کرد، کشیده شد و همه چی به زمین ریخت. صاحبش اومد با قد و ریش بلند و بازو و صدا و سبیل کلفت عربده کشید: آششششغالِ پدرسوخته ی آشغاااال. "ک" نداشت ولی چرا دو بار گفت آشغال؟ در رو از جا کند و مثل راکت برای حمله استفاده کرد.
چشمامو باز کردم، دستمو روی قلبم گذاشتم و گفتم: کرک و پرم چرا اینقدر قتل؟ ساعت هفت شده
پی نوشت: این فقط چند لحظه اش بود فقط صداش O_o
پدرسوخته ,فقط ,ی ,دستمو ,کردم، ,روی ,پدرسوخته ی ,کردم، دستمو ,باز کردم، ,دستمو روی ,چشمامو باز
درباره این سایت